گمشـــــــــــــــده
گمشـــــــــــــــده

گمشـــــــــــــــده

نامم زن است

این پست ب درخواست بعضی از دوستان بوده مخاطبی نداره و تقدیم ب تمام زنان!

نامم زن است...
زمانی زنده ب گورم می کردی و گاه سنگسار...
گاه مرا ضعیفه و زنیکه می خوانی و گاه لچک ب سر...
و من از هر "مرد"ی که تویی مردترم...
وقتی که برای پوشاندن کاستی های درونت ب باد انتقام میگیری و من سکوت میکنم و لبخند میزنم...
همان وقت ک تو عربده می کشی و من به حکم ابروداری , پنجره را می بندم...
همان وقت ک من"درد" میکشم و تو "پدر" میشوی...
و باور کن ک من از تو مردترم...
همان وقت ک در تاکسی زانویت را ب زانویم می سایی و من خودم را جمع می کنم و اهسته میگویم: "اقای راننده" ممنون لطفا نگه دار...
و بدتر از ان این است ک می دانم تو خواهی گفت:
"زنیکه یک چیزی اش میشود"
و باز هم من از تو مردترم....
همان وقت ک پیش پاهایم ترمز میزنی و میگویی: "چند؟"
و من رویم را بر می گردانم و تو نمیدانی ک دلم چگونه می گرید...
گریستنی "سخت" دور از اندیشه بیمار تو....
و باور کن همان وقت درست همان وقت...
"من" از "تو" مردترم همین.....!

امتحان عشق

در جلسه امتحان "عشق"
من ماندم و یک برگه س
فید!
یک دنیا حرف ناگفتنی...
. یک بغل تنهایی و دلتنگی...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود!
در این سکوت بغض الود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند!
و برگه سفیدم
عاشقانه قطره را ب اغوش می کشد...!
عشق تو نوشتنی نیست بانو!
در برگه ام
کنار ان قطره,
یک قلب کوچک می کشم!


وقت تمام است.
برگه ها بالا........!